بسیجی باید صبر کند، پاک کند و پاک بماند
درجه بسیجی، همان نماز شبها و حنابندان و سجدههای طولانی شما بود. درجه شما، همان اقدامهای داوطلبانه و ابتکاری شما در راهکار عملیات بود، درجه شما، همان ابتهاجی بود که موقع درگیری با دشمنان خدا و رسول (ص) به شما دست میداد.
( استاد
حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با
عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود،
که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، باز نشر می شود )
بسیجی
پیر تارک الدنیا، امامی که سینهاش گنجایش یک جهان را داشت و هیچوقت به
تنگ نمیآمد و جز ارادههای منقح و آبدیده را اعمال نمیکرد و وقتی اعمال
میکرد، زود به ستوه نمیآمد و آمادگی داشت یکتنه علیرغم دنیا بایستد،
تمامی این صفات را به درجات به همه بسیجیها تزریق کرد و رفت. او بسیجی را
در حوزه و دانشگاه، در کارخانه و روستا، در بازار و مزرعه، پرداخت و به او
دغدغه "اصلاح "، اصلاح خویش و دیگران را ارزانی داشت.
این
است که بسیجی، در هر سطح و صنف و موقعیتی که باشد نمیتواند نظاره کند و
کاری نکند، تن نمیدهد، ساکت نمیماند، کوتاه نمیآید، مفاسد فرهنگی را در
سطح رسانههای فرهنگی دولتی و خصوصی برنمیتابد، مظالم اقتصادی را در سطح
نهادهای اجتماعی در بخش دولتی و خصوصی برنمیتابد، زبان او سرخ است، دل او
که از غمهای خصوصی خویش خالی است، از دردهای اجتماعی، قاچقاچ است، مزه
خون خویش را چشیده است، محروم بوده است و محروم خواهد ماند. نه آنکه به او
رسیدگی نشده باشد و یا راه بالا رفتن از نردبانهای جامعه را بلد نباشد،
بلکه ورع و عفت نفس او، گذشتهای بیسروصدای او، او را به دست خویش و به
رضای خود او محروم میدارد.
"محرومیت اختیاری"،
مقطعی از "موت اختیاری" است. اینجا امکانات تعیش (حتی عیش حلال و توجیه
شونده) با دست پس میزند تا استحقاق ورود به دار رضوان را بیابد، چه
میداند، هر چه شکم خالیتر، روح لطیفتر و هر چه روح لطیفتر، قدرت ادراک
حقایق عالم فزونتر است و راه دراز بشر بهسوی خدا را سبکباراناند که
میروند.
بسیجی میداند که منحصراً ایران است که
از سطح "بیت رهبری"اش، خصلتهای بسیجی، حضور دارد و نهاد ریاستجمهوریاش
نیز یکی از پایگاههای مقاومت بسیج است و مجلسش، سنگر یک گردان بسیجی؛ و
نیز میداند که با مراقبت از پایین و مقاومت در برابر مفاسد فرهنگی و
اقتصادی، (اگر شد از راه قانونیاش اگر نشد، با همان شیوه بسیجیاش) و با
اطاعت مؤمنانه از رهبری (که چیزی فراتر از اطاعت نظامی است)، سهم اصلی را
در صیانت از خطوط اصلی تعالیم امام بسیجیان عالم به عهده دارد.
ادامه دارد.....
از بچههای خوب و ورزیده گردان بود. در شنا و غواصی مهارت خوبی داشت. کم
حرف بودن از خصوصیات بارزش به شمار میرفت. خیلی به ندرت صحبت میکرد. یادم
هست که یک هفته پیش از شهادتش، پیش من آمد و گفت: علی بیا یک قولی به
همدیگر بدهیم.
بعد از گذشت تشییع باشکوه و 5 ساعته این شهدای
والامقام در 26 خرداد ماه، از یک ماه پیش تا کنون مراحل شناسایی هویت آنان
در حال انجام است. هویت پیکر مطهر شهید سید جلیل میری ورکی خط شکن این
عملیات اولین شهیدی بود که به واسطه مدارک کامل شناسایی هویش احراز و اعلام
شد. این مسأله و انتظار برای شناختن هر چه بیشتر روش، منش و هویت این
شهدای مظلوم از جانب عموم مردم دستخوش معرفی شهدا و رزمندگانی است که در
کسوت غواصی جنگ خوش درخشیدند و حماسه های فراوانی را در عملیاتهای
آبی-خاکی هشت سال دفاع مقدس آفریدند. یکی از غواصان دریادل هشت سال دفاع
مقدس شهید اصغر بسطامیان برادر شهید عبدالله بسطامیان است که شرح رشادتهای
او در « زندگینامه غواصان دریا دل زنجان» آمده است و بخشی از آن در ادامه
میآید:
جهاد و مبارزه از والفجر4 تا کربلای5
شهید «اصغر
بسطامیان» فرزند محمد حسین در 4 آذرماه سال 46 در زنجان چشم به دنیا آمد.
دوران ابتدایی را در مدرسه توفیق، دوران راهنمایی را در مدرسه چمران و
دبیرستان را در مدرسه شریعتی گذراند. اصغر اول دبیرستان بود که عملیات
والفجر مقدماتی شروع شد. عبدالله نیز برادر بزرگ اصغر بود که قبل از اصغر
به جبهه رفته بود و اصغر به بهانه های مختلف که میخواهد به عبدالله لباس و
وسایل ببرد عازم جبهه شده بود. اولین باری که میخواست به جبهه برود، به
کردستان اعزامش کردند. در عملیات والفجر 4 به شدت زخمی شد. او 9 ماه در
بیمارستان مشهد بستری بود، اما دوباره حال او بهبود یافته بود. اصغر یکی از
باهوشترین شاگردان مدرسه بود، طوری که دوره سه ساله دبیرستان را در پی
مرخصیهایش خواند و دیپلم خود را گرفت. اصغر پس از دیپلم برای تحصیلات
دانشگاهیش هم اقدام کرده بود و جزء ذخیرههای دانشگاه بود اما در دیماه
سال 65 به دانشجویان دانشگاه آخرت پیوست. غواص شهید اصغر بسطامیان از
بچههای گردان ولی عصر(عج) در بیستم دی ماه سال 65 و در عملیات کربلای5 و
در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.
قول و قرار شهادت شهید بسطامیان
یکی
از دوستان شهید خاطراتی از او را چنین نقل میکند: از بچههای خوب و
ورزیده گردان بود. در شنا و غواصی مهارت خوبی داشت. کم حرف بودن از خصوصیات
بارزش به شمار میرفت. خیلی به ندرت صحبت میکرد. یادم هست که یک هفته پیش
از شهادتش، پیش من آمد و گفت: «علی بیا یک قولی به همدیگر بدهیم اگر من
شهید شدم آن دنیا برای تو جا نگه میدارم تو هم قول بده از برادر کوچکم
مصطفی مواظبت کنی و اگرهم توشهید شدی که برای من در آن دنیا جا نگهدار!»
گفتم: «به به! چه عجب! خدا را شکر که بالاخره نمردیم و حرف زدن اصغر آقا را
هم دیدیم.»
آن روز گذشت و کم کم بوی عملیات در مقر پیچید. بچهها
واقعا روز شماری میکردند. دقیقا یادم هست که دو روز قبل از عملیات بود. من
به نزد او رفتم. بوی خوشی میداد ، عطر گل محمدی زده بود و کاملا آماده
برای رفتن. گفتم: «اصغر بیا تا کمی با هم قدم بزنیم.» دوتایی رفتیم داخل نی
زار، کنار رود کارون. او کم کم سر صحبت را باز کرد و گفت: «می دانی چیه
علی؟ من داداش عبدالله را توی خواب دیدم. میگفت: «اصغر شماها خیلی زحمت
میکشید خدا خیرتان بده، اصغر تو بیا پیش من. خیلی خوب میشود من دیگه تنها
نمیمانم.» گفتم: «ولی اصغر، تو هم اگه شهید شوی خوانوادهات خیلی تنها می
مانند. دیگر کسی نیست که ادارهشان کند. تو بالای سرشان باشی خیلی بهتر
است.» اصغر برگشت و گفت: «خدا کریمه علی!» و آخرش هم رفت پیش برادرش
عبدالله.
بخشی از دست نوشتههای شهید:
«از خدا
میخواهم که به ما هم آنچنان توفیق عملی و خلوص عنایت بکند که شاید ما هم
بتوانیم در آنجا حضور داشته باشیم و از کرامات و فیوضات و فضایل اخلاقی و
دیگر ابعاد عالی جبهه ها بهره مند گردیم. ان شاالله دعاگوی رزمندگان باشید
به امید زیارت کربلا و پیروزی به تمامی کشور و سراسر گیتی. باسلام به یگانه
منجی عالم بشریت ولی عصر امام زمان(عج) تعالی فرجه الشریف و نایب به حقش
امام خمینی این چشم امید مجروحان و مظلومان جهان و رنجدیدگان جهان است بر
او که سلسله باطل مداران را از هم گسست و حکومت طاغوتیان را در هم شکست و
با درود و سلام بر کاروان عزیزان که بر شط خون شناورند و مردانی که از
میدان مین میگذرند تا به معبود و محبوب خویشتن برسند. بر آنانی که از
وجودشان بهار، الفت میگیرد و با سلام بر آنانی که با پیکرانی خون آلود و
خسته فضای جبهه را عطرآگین نمودهاند و به آن طراوتی خاص بخشیدهاند، اسلام
از عزمشان نیرو میگیرد و انقلاب به همهشان برقرار میماند.»
شادی روحشان صلوات